قاتل همسر،مادرزن و پدر زن: عاشق زنم بودم وجز خوبی از او ندیدم/ مبتلا به اسکیزوفرنی هستم

ساخت وبلاگ

... چرا درخواست طلاق ندادی؟ من عاشق همسرم بودم، پسری 5ساله دارم. با اینکه بیمار بودم اما همسرم همیشه هوایم راداشت و حامی من بود. من شیفت شب کار می کردم و همسرم شیفت صبح. با هم همکار بودیم. روزها که همسرم سرکار بود، از پسرم نگهداری می کردم و نمی دانم چه شد که جنون سراغم آمد و جان همسرم و خانواده اش را گرفتم. البته شنیده ام که پدرزنم زنده است. از روز ...

هم خانه آنها خوابید و مرا تنها گذاشت. شما مخالفت کردی ؟ نه. چرا ؟ من همسرم را خیلی دوست داشتم، به همین دلیل با کارهایش مخالفت نمی کردم، اما به او می گفتم که مادرش در زندگی ما دخالت می کند. از تنهایی می ترسی ؟ نه. اما شب ها نمی توانم بخوابم. چرا ؟ من مدتی است بیماری روحی و روانی و اسکیزوفرنی دارم. به خاطر همین ...

...! رنگ لباس شب ات زیادی”روشن”بود، سوخت! سرزمین مردم”خاموش”را، ادیسون هم نمی تواند”روشن”کند! رکورد زده ام بی تودرگینس، زانوی غم به بغل گرفتن را! برایت می میرم، وقتی خسته شوم از دوست داشتنت! توآنلاین بودی، من این لاین! چه عالمی دارد”پیله”کردن به تو و”پروانه”شدنت در آغوشم! دیشب خوابت را دیدم، سلام رساند! به چشمانت گوش می دهم، تا سکوت می کنی! مرا هم گرفتند، وقتِ”ماه”گرفتگی! هیچکس از”دوری”نمُرده، ...

... پس از پایان عروسی منتظر بودم تا مهسا به خانه بازگردد اما او نیامد و تلفنی به من گفت که شب در منزل پدری اش می ماند؛ دیشب تنها در خانه ماندم تا اینکه شنبه صبح به خانه پدرزنم رفتم، ابتدا پسر 5 ساله ام را به خانه خودمان بردم و پس از آن مجددا به خانه پدرزنم بازگشتم؛ با آنها درگیر شدم، همسرم، مادرزنم و پدرزنم را با ضربات چاقو زدم و پس از دقایقی ...

... متهم (اسماعیل) در اعترافات اولیه انگیزه اش از ارتکاب جنایت را دخالت اعضای خانواده همسرش اعلام کرد و درباره قتل ها نیز به کارآگاهان گفت: شب گذشته، همسرم همراه اعضای خانواده اش به عروسی یکی از بستگان خود رفت اما من به عروسی نرفتم؛ پس از پایان عروسی منتظر بازگشت همسرم به خانه بودم اما او نیامد و تلفنی خبر داد شب در منزل پدری اش می ماند؛ ...

. این دخالت ها باعث شد تا از آنها کینه به دل بگیرم. شب گذشته همسرم به همراه اعضای خانواده اش به عروسی یکی از بستگان خود رفت اما من به عروسی نرفتم. پس از پایان عروسی منتظر بازگشت همسرم به خانه بودم اما او نیامد و گفت که شب در منزل پدری اش می ماند. شب را تنها در خانه ماندم تا اینکه دیروز صبح به خانه پدرزنم رفتم. ابتدا پسر 5 ساله ام را به خانه خودمان بردم و پس از آن مجددا به ...

...: شب گذشته، همسرم همراه اعضای خانواده اش به عروسی یکی از بستگان خود رفت اما من به عروسی نرفتم؛ پس از پایان عروسی منتظر بازگشت همسرم به خانه بودم اما او نیامد و تلفنی خبر داد شب در منزل پدری اش می ماند؛ دیشب تنها در خانه ماندم تا اینکه صبح به خانه پدرزنم رفتم؛ ابتدا پسر پنج ساله ام را به خانه خودمان بردم و پس از آن مجددا به خانه پدرزنم بازگشتم ...

بزرگ...
ما را در سایت بزرگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مدیریت نیلو بلاگ big بازدید : 149 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1396 ساعت: 16:55