زینب 16 ساله: 4 صبح بود که خوابیدیم و لحظاتی بعد آن صحنه وحشتناک را دیدم و!!!

ساخت وبلاگ

نامش با سعید مرتضوی و کهریزک گره خورده و سایه این دو پدیده بر زندگی شغلی و شخصی او چنان سنگین شده که بعید است به این زودی از آنها رها شود. حاشیه های پرونده بازداشتگاه کهریزک همین طور دنبالش می دوند، مانند ماجرای اسلحه کشی در اصفهان یا دیگر پرونده های قضائی اش که به عنوان متهم یا محکوم، منجر به حضورش در زندان شده است. حکایت نخستین مصاحبه مطبوعاتی اش هم در نوع خود جالب است: اسفند 95 برای پیگیری موضوعی به دفتر یکی از علمای قم رفته بودم و چهره او برایم آشنا آمد، همکلام شدیم و از ترفندهای خاص برای ترغیب به انجام یک گفت وگوی مفصل درباره حوادث سال 88، ماجرای بازداشتگاه کهریزک، قاضی مرتضوی، احمدی نژاد و... استفاده کردم. از رسانه ا ی شدن بسیار هراس داشت و معتقد بود هر مصاحبه ای ممکن است منجر به بغرنج تر شدن وضعیت پرونده های بازمانده اش شود. اطمینان دادم پرسش ها آن طور نخواهد بود که آسیبی متوجه اش شود. قرار مصاحبه را گذاشتیم و روز موعود، پیش از آغاز شرط هایی داشت مثل اینکه اگر نخواهد به پرسشی پاسخ دهد اصرار نکنم، درباره پرونده های فعلی او نپرسم و گیر ندهم که از سال 93 تاکنون در کدام نهاد مشغول به کار است. علاقه ای به پرداختن به محرمانه ها نداشت و زیر بار بسیاری از مسائل نمی رفت و همین محافظه کاری ها ادامه گفت وگو را سخت می کرد. هرچه باشد بیش از دو سال حضور در دادیاری شعبه اول دادسرای امنیت پایتخت که محل رجوع روزانه کارشناسان و متهمان سیاسی- امنیتی است، رفتار و کلامش را شبیه امنیتی ها کرده تا قضات. اجزا و اصول تحلیل های اطلاعاتی را می داند و هنگام پاسخ گویی درباره مسائل امنیتی سال 88 شبیه کارشناسان امنیتی پاسخ می دهد تا یک دانش آموخته حقوق. علی رغم اینکه در تیم مرتضوی و مدیران سابق در قوه قضائیه تعریف می شد ؛ اماعلاقه ای به جدل با تیم مدیریتی جدید نداشت و اگر وارد چالش با او می شدم خیلی جدی می گفت پاسخ من این است و نمی توانم غیر از این بگویم، پس اصرار نکنید . دلش از دکتر (پدر محسن روح الامینی) پر بود و اسمش را که می آورد دستش می لرزید. علی اکبر حیدری فرد که در 28سالگی دادیار شعبه اول دادسرای امنیت تهران و اندکی پس از دو سال متهم پرونده بازداشتگاه کهریزک می شود، ناگفته های بسیاری دارد و شاید زمان بازگویی کامل آنها هنوز نرسیده است. سوژه ای که همچنان پس از هشت سال تازه و پرمخاطب است. این گفت وگو زمانی انجام شد که سعید مرتضوی هنوز در آن بیانیه معروف از خانواده جان باختگان کهریزک عذرخواهی نکرده بود اما زمان چاپ مصادف شد با حضور حیدری فرد در بند 8 بازداشتگاه اوین؛ جایی که بسیاری از متهمان سابق او در آنجا دوران محکومیت خود را می گذرانند. ...

... شده است کسی بچه ای را برای نگهداری به منزل خودتان ببرد؟ بله. دختر 16 ساله ای بود که بسیار عصبی بود. پدرش معلول بود. من او را به خانه بردم و با او حرف زدم و برایش کادو خریدم. از دخترهایی بود که می خواست فرار کند؛ اما من طوری با او حرف زدم که فرار نکند. ...

. سوژه ای که همچنان پس از هشت سال تازه و پرمخاطب است. این گفت وگو زمانی انجام شد که سعید مرتضوی هنوز در آن بیانیه معروف از خانواده جان باختگان کهریزک عذرخواهی نکرده بود اما زمان چاپ مصادف شد با حضور حیدری فرد در بند 8 بازداشتگاه اوین؛ جایی که بسیاری از متهمان سابق او در آنجا دوران محکومیت خود را می گذرانند. ...

در مواجهه با صبای کم سن وسال که معشوقه همسر اوست و ظاهرا برای نابودی خانواده کوچک او وارد زندگی اش شده است، برخوردی انسانی دارد، چون معلم مدرسه است و درک خوبی از دختران نوجوان دارد. در انتهای قصه، سیما به اتفاق صبا و دختر کوچکش، همسر خود را ترک می کند و او را تنها می گذارد. چون درنهایت می فهمد که آن دختر هم به نوعی قربانی همین جامعه است؟ ...

در حق خانواده ام کرده بود، کشتم. پدرم چهار زن داشت. از مادرم 10 فرزند داشت و از زنان دیگر هم فرزندانی داشت که تعدادی از آنها در دبی زندگی می کنند و من از آنها بی خبرم. بعد از قتل دوستم بلافاصله به تایباد که محل زندگی پدرم بود، رفتم. پدرم وقتی با من روبه رو شد، می دانست که به قصد قتل او رفته ام. بلافاصله به پلیس 110 زنگ زد. من هم با آرامش منتظر آمدن پلیس شدم، اما چون پلیس نرسید پدرم را به حیاط خانه ...

...> مادرم را در حرم گم کردم تکتم روزی را که به مؤسسۀ همدم آمده، به خوبی به یاد دارد؛ 27تیرماه79 یک روز سرد و تلخ که هیچ گاه از خاطر این دختر بااستعداد پاک نمی شود؛ همان روزی که فقط گریه کرده به دنبال مادرش و نگران بوده که چطور در این دنیای بزرگ و تاریک، راهش را پیدا کند. خودش راوی آن روز سنگین و تلخ می شود و برایمان از آن لحظه ها می گوید: هفت یا هشت ساله بودم که مادرم را گم کردم. ...

بزرگ...
ما را در سایت بزرگ دنبال می کنید

برچسب : خوابیدیم,وحشتناک, نویسنده : مدیریت نیلو بلاگ big بازدید : 223 تاريخ : شنبه 22 مهر 1396 ساعت: 15:01