داستان یک معجزه زیر آوارهای زلزله

ساخت وبلاگ

خبرگزاری فارس ۱۸ دقیقه پیش

کسی که زنده کردنِ داستان قدیمی آدم و ابلیس را بی فایده می دانست، گفت: خداوند در کتابش ابلیس را لعنت کرده است و آدم را برگزیده است، و این برای عبرت گرفتن صاحبان بصیرت است (مجالس، برگ 32، به نقل از: مجاهد، 1376: 61، مقدمه). اگر موشکافانه تر بنگریم، طرح این داستان ریشه در اعتقادی کلامی دارد که زمانی سر و صدای فراوانی در بین مسلمانان راه انداخت و دست بر قضا، همه عرفان غزالی هم مبتنی بر این ...

همشهری ۴ ساعت پیش

... شب زلزله وقتی از زیر آوار بیرونش آوردم، اصلا زخمی نبود، حرف می زد. خوشحال بودم که چشم و چراغ خانه ام را نجات دادم. اما دو ساعت بعد صدیقه ام از حال رفت. هر چه کردم دیگر حرف نزد. دستش را گرفتم سرد بود، بچه ام از دنیا رفت. امدادی به ما نرسید. گفتند خونریزی داخلی کرده. ...

همشهری ۵ ساعت پیش

.... زنده ماندن زن باردار و بچه هایش شبیه معجزه بود. دکتر دیباجی که لحظه به لحظه وضعیت این 3نفر را کنترل می کرد به همشهری می گوید: با اینکه خطر برای زن باردار رفع شده بود اما از وضعیت جنین 7ماهه او مطمئن نبودیم. به همین دلیل زن را به بخش زنان بیمارستان که تازه احداث شده، منتقل کردیم و در آنجا صدای قلب جنین را کنترل کردیم و به لطف خدا همه چیز طبیعی بود و خطر برای جنین نیز رفع شده بود ...

روزنامه نوآوران ۷ ساعت پیش

کردم اما او دیگر جانش را از دست داده بود. این مرد ادامه می دهد: وقتی جسد همسرم را کنار زدیم آرین 3ماهه زیر او بود. در حقیقت همسرم در لحظات آخر برای نجات جان پسرمان او را در آغوش گرفته و مانع مرگش شده بود. پسرم گریه می کرد و دست و پا می زد. روی سرش خاک و سنگ ریخته و زخمی شده بود. او را از زیر آوار بیرون کشیدم اما هنوز بخشی از وجودم میان آوار بود. ...

باشگاه خبرنگاران ۱۳۹۶/۰۸/۲۴ - ۱۵:۰۱

... تلفن منزلمان به صدا در آمد، ماشاءاله خودش پشت خط بود. با صدایی خندان گفت: من از بیمارستان زنگ می زنم. پایم از زیر زانو قطع شده! ناگفته نماند من هم به این مقدار راضی بودم! می گفت: روی مین رفتم و پایم قطع شد. طوری خرد و متلاشی شد که فقط پاشنه ام سالم بود ولی آرزوی یک آخ را بر دل دشمن گذاشتم. از روحیه خیلی بالایی برخوردار بود. ...

شلمچه نیوز ۱۳۹۶/۰۸/۲۴ - ۰۰:۱۹

ما را به زمین زد. در همین حال صدای مادرم را می شنیدم که ما را صدا می زد و برادرم به مادرم می گفت آنها داخل خانه گیر افتاده اند. من فقط خدا را صدا می زدم که در یکی از تکان ها من و پدر و خواهرم به بیرون پرتاب شدیم و اینگونه جان سالم بدر بردیم. لحظاتی بعد صدای فریاد و شیون از خانه همسایه ها بلند شده بود و ما همراه تعدادی دیگر به کمک افراد گرفتار شده رفتیم و جسد ها را از زیر آوار بیرون ...

بزرگ...
ما را در سایت بزرگ دنبال می کنید

برچسب : آوارهای, نویسنده : مدیریت نیلو بلاگ big بازدید : 222 تاريخ : پنجشنبه 25 آبان 1396 ساعت: 8:21